English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5197 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pianissimo U بسیار اهسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stewing U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stew U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewed U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stews U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
tap U ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapping U ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapped U ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
vlsi U مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity U حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- U کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
u.h.f. U بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency U بسامد بسیار بسیار زیاد
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art U بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
silently U اهسته
slow U اهسته
limper U اهسته رو
lightly U اهسته
low low U اهسته اهسته
slowly U اهسته
catlike U اهسته رو
quietly U اهسته
ritardando U اهسته تر
slow down U اهسته
slow footed U اهسته
fabian U اهسته رو
tardo U اهسته
slowed U اهسته
slower U اهسته
indistinct U اهسته
plodder U اهسته رو
slowest U اهسته
slowing U اهسته
below ones breath U اهسته
slows U اهسته
at a slow pace U اهسته
cattish U اهسته رو
languidly U اهسته
low U اهسته
lento a U اهسته
gradual U اهسته
lentamente U اهسته
largo a U اهسته
piaffer U یورتمه اهسته
slow paced U اهسته گام
softened U اهسته ترکردن
languid U بی حال اهسته
slow paced U اهسته خرام
simmers U اهسته جوشیدن
to burn down ar low U اهسته ترسوختن
simmer U اهسته جوشیدن
slackened U اهسته کردن
susurration U سخن اهسته
slacken U اهسته کردن
to burn down or low U اهسته ترسوختن
dabbed U اهسته زدن
simmered U اهسته جوشیدن
softens U اهسته ترکردن
soften U اهسته ترکردن
percuss U اهسته زدن به
goose-stepped U قدم اهسته
dabs U اهسته زدن
dab U اهسته زدن
trudging U قدم اهسته
trudged U قدم اهسته
slid U اهسته رفتن
crawls U اهسته خزیدن
crawled U اهسته خزیدن
goose-step U قدم اهسته
largo U اهسته و مفصل
trudge U قدم اهسته
goose-stepping U قدم اهسته
slow and steady U اهسته وپیوسته
slow ahead U اهسته به جلو
goose-steps U قدم اهسته
tapping U اهسته زدن
tapped U اهسته زدن
rallenttando U بتدریج اهسته تر
tap U اهسته زدن
crawl U اهسته خزیدن
to slack up U کم کم اهسته کردن
dead slow U خیلی اهسته
lockstep U قدم اهسته
lagging U اهسته کند
jogged U اهسته دویدن
jiggling U تکان اهسته
jogging U اهسته دویدن
mealy-mouthed U اهسته حرف زن
andante U نسبتا اهسته
mealy mouthed U اهسته حرف زن
tip U ضربت اهسته
jogs U اهسته دویدن
jog trot U کاریکنواخت و اهسته
low U پایین اهسته
goose step U قدم اهسته
jog U اهسته دویدن
trickle charge U پر کردن اهسته
jiggle U تکان اهسته
trudges U قدم اهسته
slackens U اهسته کردن
dogtrot U یورتمه اهسته
slackening U اهسته کردن
to wear away U اهسته راندن
dink U ضربه اهسته
sluggish U بطی اهسته رو
jiggles U تکان اهسته
jiggled U تکان اهسته
tipping U ضربت اهسته
simmering U اهسته جوشیدن
ruffles U صدای طبل اهسته
slowed U اهسته کردن یاشدن
ruffling U صدای طبل اهسته
ooze U اهسته جریان یافتن
slow U اهسته کردن یاشدن
creeper U گوی غلطان و اهسته
creepers U گوی غلطان و اهسته
drifted U مقصود جریان اهسته
ruffle U صدای طبل اهسته
slower U اهسته کردن یاشدن
joggers U کسیکه اهسته می دود
oozes U اهسته جریان یافتن
jogger U کسیکه اهسته می دود
oozing U اهسته جریان یافتن
elutriate U اهسته خالی کردن
fox trot U یورتمه اهسته اسب
tapping U ضربت اهسته شیر
doggo U اهسته ناپدید شونده
tapped U ضربت اهسته شیر
tap U ضربت اهسته شیر
heavy footed U اهسته وسنگین درحرکت
slows U اهسته کردن یاشدن
slowing U اهسته کردن یاشدن
indistinct noise U صدای اهسته و نامعلوم
slowest U اهسته کردن یاشدن
oozed U اهسته جریان یافتن
to speak under one's breath U اهسته سخن گفتن
whispery U اهسته صحبت کننده
decelerated U کندکردن اهسته کردن
slow motion picture U تصویر با حرکت اهسته
jiggling U اهسته تکان دادن
gentle U اهسته ملایم کردن
jiggles U اهسته تکان دادن
gentler U اهسته ملایم کردن
steady on U اهسته به سمت هدف
jiggle U اهسته تکان دادن
decelerate U کندکردن اهسته کردن
jiggled U اهسته تکان دادن
decelerates U کندکردن اهسته کردن
decelerating U کندکردن اهسته کردن
to tread light U اهسته لگد زدن
gentlest U اهسته ملایم کردن
coddles U اهسته جوشاندن یا پختن
coddled U اهسته جوشاندن یا پختن
coddle U اهسته جوشاندن یا پختن
coddling U اهسته جوشاندن یا پختن
decants U اهسته خالی کردن
clammy U سرد ومرطوب اهسته رو
feather U اهسته زدن گوی
decanting U اهسته خالی کردن
drifts U مقصود جریان اهسته
drifting U مقصود جریان اهسته
drift U مقصود جریان اهسته
slow burning conductor U سیم اهسته سوز
decanted U اهسته خالی کردن
decant U اهسته خالی کردن
retarding U عقب انداختن اهسته کردن
retards U عقب انداختن اهسته کردن
fudges U فریفتن اهسته حرکت کردن
retard U عقب انداختن اهسته کردن
coos U اهسته بازمزمه ادا کردن
cooing U اهسته بازمزمه ادا کردن
cooed U اهسته بازمزمه ادا کردن
coo U اهسته بازمزمه ادا کردن
fudged U فریفتن اهسته حرکت کردن
logged U اهسته وکند شده در حرکت
fudging U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudge U فریفتن اهسته حرکت کردن
blooper U پرتاب اهسته توپ به توپزن
flicks U ضربت اهسته و سبک با شلاق
flicking U ضربت اهسته و سبک با شلاق
patting U دست زدن اهسته قالب
patted U دست زدن اهسته قالب
pats U دست زدن اهسته قالب
jogger U دونده با گامهای اهسته ومنظم
joggers U دونده با گامهای اهسته ومنظم
spiller U موجی که اهسته ویکنواخت می شکند
flick U ضربت اهسته و سبک با شلاق
flicked U ضربت اهسته و سبک با شلاق
pat U دست زدن اهسته قالب
to pat upon something U اهسته دست بر چیزی زدن
entrain U اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
plodding U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plods U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
drop shot U ضربه اهسته روی تور والیبال
mumbler U کسیکه اهسته وناشمرده سخن میگوید
to p aperson on the back U اهسته دست به پشت کسی زدن
plodded U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plod U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
still hunting U روش شکار با تعقیب اهسته بدون کمک سگ
Recent search history Forum search
1incentive
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1کارآفرینی
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
2crucification
2معنی اسم تیتان چیست؟
1من نتونستم شام بپزم ولی مادرم شام بسیار خوشمزه ای پخت
1من امروز بسیار کار دارم نمیتونم برسم
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com